حفاظت از محیط زیست از خانه ی خود محافظت کنیم
| ||
|
اکوسیستماکوسیستم اشاره به گردآوری اجزا و روش هائی دارد که تشکیل دهنده و حاکم بر رفتار برخی زیر مجموعههای فضای زیستی میباشند. مفهوم ادراک شده این واژه معمولاً برای اشاره به عناصر حیاتی و غیر حیاتی و تعامل آنها با یکدیگر در محیطهای تعریف شده و بدون در نظر گرفتن محدودیتهای ذهنی در خصوص بزرگ یا کوچک بودن آن منطقه، بکار میرود. از نظر بسیاری از مردم، اکوسیستمها (مانند انواع دیگر سیستمها) تحت حاکمیت قوانین علوم سیستمها و علوم سایبرنیتیک بوده و کاربری خاص آنها در گردآوری ارگانیزمها و اجزای مرتبط غیر جاندار میباشد. از نظر برخی دیگر، اداره مقدماتی اکوسیستمها توسط امور تصادفی، عکس العملهای بر انگیخته شده آنها در مواد غیر جاندار و پاسخهای انعکاسی ارگانیزمها انجام میپذیرد. بصورت عمومی میتوان یک سیستم اکولوژیک را بعنوان یک اجتماع از ارگانیزمها (گیاهان، حیوانات و دیگر ارگانیزمهای زنده -؛ که با عناوین «اجتماع عناصر زنده» یا بایو کونوسیس) در نظر گرفت که با محیط (یا بایوتوپ) در تعامل و زندگی بوده و بعنوان یک واحد بیقاعده عمل مینمایند. که همان تعامل بعنوان یک واحد پویا و پیچیده و یک «واحد اکولوژیک» میباشد. پیرامون واژهکلمه «اکوسیستم» مخفف و ترکیب کلمات «اکولوژیکی» و «سیستم» میباشد. واژه اکوسیستم برای اولین بار در اثر منتشر شده اکولوژیست انگلیسی آرتور تنسلی به سال ۱۹۳۵ مورد استفاده قرار گرفت. وقتی انجمن بومشناسان بریتانیا، دریک نظرسنجی از اعضایش خواست که فهرست مهمترین مفاهیم بومشناختی را ارائه کنند «اکوسیستم» مفهومی بود که بیش از هر چیز در فهرستها تکرار شد.[۱] (Cherreett1989) تاریخچهواژه اکوسیستم برای اولین بار در اثر منتشر شده اکولوژیست انگلیسی آرتور تنسلی به سال ۱۹۳۵ مورد استفاده قرار گرفت (۱۹۳۵). بهرحال، تولید این واژه به سال ۱۹۳۰ و توسط روی کلافام همکار تنسلی و کسی که از او درخواست شد تا نامی برای اشاره به اجزای فیزیکی و بیولوژیک محیط بعنوان یک واحد مشخص برگزیند، برمیگردد. بعدها تنسلی استفاده از این واژه را در آثار بعدی خود گسترش داده و مفهوم اکوتوپ را نیز بمنظور تعریف سه بعدی بافت اکو سیستمها بدان اضافه نمود (تنسلی، ۱۹۳۹). استفاده مدرن از این واژه از کار ریموند لیندمن در تحقیق کلاسیک وی بروی دریاچه مینه سوتا، استخراج گردیدهاست (لیندمن، ۱۹۴۲). مفاهیم مرکزی لیندمن به نسبتهای «سازمانهای فعال» و «کار آئی انرژی اکولوژیکی» مربوط میگردید. این دیدگاه در ارتباط با توانمندیهای اکولوژیک بوده و همچنین میتوان بعنوان خردگرائی محیطی از آن یاد نمود. این دیدگاه بعدها توسط اچ. تی. آودام، که گاه با نام «پدر» اکولوژی اکوسیستمها خوانده میشود، در کشف نظامهای انتقالی شناخته شده با عنوان سیستمهای اکولوژی، بکار گرفته شد. از دیدگاه سیاسیاکوسیستمها بخصوص از منظر سیاسی اهمیت یافتهاند، زیرا کنوانسیون تنوع زیستی (سی بی دی) توسط ۱۷۵ کشور به تصویب رسیدهاست، بر طبق تعریف این کنوانسیون «حفاظت از اکوسیستمها، مسکنهای طبیعی و حفظ جمعیت ماندگار انواع موجودات زنده در محیط اطراف بعنوان یکی از تعهدات الزام آور کشورهای تصویب کننده میباشد. این امر باعث ایجاد یک الزام سیاسی بمنظور شناخت هویت اکوسیستمها و روشهای متمایز سازی آنها بشمار میرود. بر طبق تعریف سی بی دی»اکوسیستم«یک»اجتماع پویا از گیاهان، حیوانات و جامعه عوامل میکرو-ارگانیسم و تعامل آنها با محیط غیر زنده بعنوان یک واحد فعال میباشد". مفاهیم اولیه اکوسیستم عبارت بود از یک واحد فعال ساختارمند در موازنه جریان انرژی و ماده در میان عوامل تشکیل دهنده. از این نقطه نظر یک سیستم اکولوژیک یک سازمان عملیاتی پویا و یا «حالت یکنواخت» است. حالت یکنواخت بعنوان یک مرحله از پیدایش سیستمهای اکولوژیک در نظر گرفته میشود که در آن ارگانیسمها در حالت توازن با یکدیگر و با محیط اطراف خود هستند. این توازن از طریق انواع مختلف تعاملات مانند شکار، انگل شناسی، همیاری، همزیستی، رقابت و یاد زدایش تنظیم میگردند. معرفی عوامل جدید چه از نوع غیر جاندار و یا جاندار به مجموعه اکوسیستم باعث ایجاد اثری نفاق افکن خواهد داشت. در برخی موارد، این امر منجر به فروپاشی اکولوژیک و مرگ عوامل طبیعی آن میشود. شاخهای از علم اکولوژی که به این امر میپردازد را با نام سیستم اکولوژی میشناسیم. با چنین دیدگاه جبر گرایانه، چکیده اندیشه سلامت اکولوژیک سعی در اندازه گیری توانمندی و ترمیم ظرفیت یک اکوسیستم خواهد داشت. بدان معنی که یک اکوسیستم چه مقدار از حالت یکنواخت فاصله دارد. دیدگاه اکولوژیستهای جمعیتیاکولوژیستهای جمعیتی و تصادف گرایان دیگر، (دن بائر و ردینگیوس، ۱۹۹۶)، اکوسیستم را بعنوان یک اظهار امور تصادفی و پاسخهای متقابل ارگانیسمها در نظر میگیرند. از این رو، پیدایش اکوسیستمها نتیجه دریافت پاسخهای لایتناهی ارگانیسمها به محرکهای صادره از سوی عوامل غیر جاندار و جاندار محیط اطراف میباشد. حضور و یا غیبت جمعیت اکوسیستم صرفا به موفقیت توانائی تولید مجدد و پراکندگی بستگی داشته و سطح جمعیت در مواجهه با رویدادهای تصادفی (شانس) نوسان خواهد داشت. هرچه شمار انواع موجودات یک اکو سیستم بیشتر باشد، شمار محرکها نیز بالا تر خواهد بود. از منظر ریاضیات میتوان این حالت را به این شکل نشان داد که شمار بالاتر عوامل مختلف متعامل، تمایل به تعدیل نوسانات در هر عامل تک را افزایش میدهد. از این دیدگاه، اکوسیستمها تعدیل نگشته و توازنی در طبیعت وجود ندارد. تصادف گرایان این اصل را به رسمیت میشناسند که مکانیزمهای مشخص ذاتی در طبیعت وجود دارند. از دیدگاه آنان این مکانیزمها تعدیل کننده سطح جمعیت بوده و این عمل را عمدتا از طریق رفتارهای داخلی به انجام میرسانند. اندروواتا و بیرچ (۱۹۵۴) اعتقاد داشتند تمایل رفتارهای داخلی به نگه داشتن سطح جمعیت در حدی خواهد بود که مسئله تهیه غذا در آن، عاملی تحدید کننده محسوب نگردد. از این رو، تصادف گرایان به رفتارهای داخلی بعنوان یک مکانیزم تعدیل کننده سطح جمعیت انواع تشکیل دهنده و نه یک مکانیزم تعدیل کننده سطح اکوسیستم، مینگرند. نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |